... روز سپندارمذگان مبارک ...
ولنتاین هیچ وقت برای من هیچ معنی ای نداشته... چه عاشق بوده ام چه نه . چه آنروزهایی که نمیدانستم سپندارمذگانی بوده و چه حالا که میدانم .
هرگز روز عشق ایرانی را با سالروز مرگ کشیش رومی عوض نمی کنم . هرگز هویت و اصالت و هزاران ساله ام را به مشتی شکلات و خرسی پشمالو نمی فروشم . بر خلاف آنچه این روزها مد است ، من به ایرانی بودنم افتخار میکنم و مثل یک ایرانی عشقم را جشن میگیرم .
خیلی سعی کردم شماره تلفنش رو به خاطر بیارم ، اما نشد . آدم هایی که از زندگیم میرن با همه متعلقاتشون میرن ... شماره تلفن ... روز تولد ... حتی اسم فامیلی دیگه هیچ کدوم یادم نمی مونه .
همین جوری ویرم گرفته بود باش حرف بزنم ... باز به ذهنم فشار آوردم ... فایده ای نداشت . لعنت به این ناخودآگاه ! وقتی بشناسیش ، هیچ جوره نمیتونی با خودت رودرواسی داشته باشی . به سادگی و به موجه ترین شکل ممکن میگه منصرف شو !
منصرف شدم ؛ چاره ای نداشتم .