بارون

احساس یه کشاورز رو دارم که بعد از یه مدت طولانی بارون رو زمین هاش باریده ...

هیچ وقت تو عمرم این همه منتظر بارون نبودم ... هیچ وقت  دلم تا این اندازه برای دیدن کوه ها تنگ نشده بود . هیچ وقت این قدر از خیس شدن زیر بارون لذت نبرده بودم .

خدایا شکرت .

 

نظرات 1 + ارسال نظر
محمدرضا چهارشنبه 30 آذر 1384 ساعت 10:33 http://unforgiven-alone.blogspot.com

سلام.
سرما که نخوردی؟
خبری ازت نیست آخه...
گفتم شاید چاییدی... :)
یه چیزی گذاشتم تو بلاگم...بد نیست بخونی...
واسه شما خانوما خوبه مخصوصا...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد