او برایم آنقدر هست که صبح وقتی از خواب بیدار می شوم، یادم می رود دست و صورتم را بشورم و یک راست می روم به آشپزخانه و زیر کتری را روشن می کنم و چای دم می کنم. آنقدر به دم کردن چای صبح ها عادت کرده ام که بعضی وقت ها فکر می کنم اگر قرار نبود صبح ها شعله زیر کتری را روشن کنم، چه کار می کردم؟! ادامه...
من خیلی با این گونه نوشته ها آشنا نیستم اما این به نظرم فوق الغاده لطیف بود ومهم ووای بر روزی که این احساسات و ارزش ها نادیده گرفته بشن
نه همیشه !