حسنی به مکتب نمی رفت ... وقتی می رفت مکتب تعطیل می شد !

این ترم آخری دیگه تصمیم گرفتم دانشجوی فعال و کوشایی باشم و سعی کنم تمام واحد های پس و پیشی رو که با بدبختی و چک و چونه زدن با مدیر گروه  گرفتم ، پاس کنم . اما انگار زمونه نمی خواد که من بچه مثبت بشم  ؛ یعنی یه روز هم که من میام سر کلاس میبینم یا استاد تشریف نیاورده یا بچه ها یواشکی تشریف بردن !

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 12 مهر 1384 ساعت 10:37 http://ssmohammad.blogsky.com

سلام،
از اينکه

دوست گرامی بادرود فراوان..............................***
آفرین برشما...می دانی داستان چیه؟
شور نیست..امید نیست....دانشگاه هم دانشگاه های قدیم
چه جنب و جوشی..همه در تلاش..درس خواندن هم مزه ای داشت..ولی امروزچی؟...مصلای تهران( دانشگاه سابق)
ازسررورویش...از ستونهای ورودیش دلتنگی می بارد..
همه چیزرنگ ورووبویش را از دست داده..
خانه ی قدیمی بی روزن است...بی روزن..
تندرست و شادکام و امیدوار باشی نازنین

محمد چهارشنبه 20 مهر 1384 ساعت 18:22 http://ssmohammad.blogsky.com

اینجا گرد و غبار گرفته ! نمیخوای آب و جاروش کنی ؟

یسنا جمعه 22 مهر 1384 ساعت 22:53 http://www.41426.blogfa.com

سلام

آخی ی ی ی ی ی

قشنگ بید

مخصوصا تصور یواشکی رفتن بچه ها

دوس داشتی سر بزن به من ..::: من تند تند آپ میکنم :::..

بازم میام

راستی نظرت رو در مورد تبادل لینک هم بگو
:::::::::::::............. تنها یسنای دنیا ............:::::::::::::

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد