چه خوب بود اگر آدم ها از زیر بُته سبز می شدند و هیچ فک و فامیلی نداشتند و مجبور نبودند برای اینکه با پدر و مادرشان دعوا نکنند تن به رفتن به عروسی پسرعمه ای بدهند که حتی نمی خواهند ریختش را ببینند .
سلام مادمازل جان من خیلی وقته این سنت و شکستم ! راستش از کسی که خوشم نیاد نه خونش میرم نه باهاش ارتباط برقرار میکنم . میخواد خواهر و برادرم باشه یا دوستان . دایی و عمو و عمه که جای خود داره ! آخرین باری که دایی یم را دیدم فکر کنم ۴ سال پیش تو یه عروسی یا عزا بوده . خاله رو حداقل ۷ یا ۸ ساله ندیدم . البته با هاشون مشکلی ندارم اما همچین هم ذوق دیدن اونا رو هم ندارم .
واقعا هیچیزی خسته کننده تر از مهمونی عروسی زورکی نیست که مجبور ی به هر نکبتی هم نیم متر لبخند نشون بدی ..خدا رو شکر ما از رانت مرد بودنمون استفاده می کنیم و از این جور جاها نمی ریم
دوست گرامی با درودی گرم............................* اینهم از آن سنت های دست وپاگیریست که باید برافتد آخه ما چرا با ید مجبور باشیم که با کسی که در رفتار و برداشت وفکرو اندیشه با هم از زمین تا زیر زمین تفاوت سلیقه و عقیده داریم به صرف فامیل بودن رفت و آمد کنیم؟؟؟ آیا این ظاهرسازی و انکار خود در آن لحظات دیدار نیست؟؟ من فکر می کنم که در انتخاب دو ست و معاشر باید آزاد بود و با هم فکران و هم روشان دوستی کردو با ناریقان قطع معاشرت کرد هر چند که فامیل باشند....... تندرست و ساد کام باشی نازنین.
در این موذد هم کاملا با توموافقم امایادت باشه که در سخت ترین شرایط وقتی تنهایی وهیچکسی نیست کهکمکتکنه خانواده فقط پشتته . پس فکر میکنم این ارزش رو داشته باشه مقداری از وقتت روکه صرف دوست پسرت یا شوهرت؟! می گذاری به اون ها اختصاص بدی!
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ای کاش ما فک و فامیلی داشتیم که میشد به آنها افتخار کرد
سلام مادمازل جان
من خیلی وقته این سنت و شکستم ! راستش از کسی که خوشم نیاد نه خونش میرم نه باهاش ارتباط برقرار میکنم . میخواد خواهر و برادرم باشه یا دوستان . دایی و عمو و عمه که جای خود داره ! آخرین باری که دایی یم را دیدم فکر کنم ۴ سال پیش تو یه عروسی یا عزا بوده . خاله رو حداقل ۷ یا ۸ ساله ندیدم . البته با هاشون مشکلی ندارم اما همچین هم ذوق دیدن اونا رو هم ندارم .
واقعا هیچیزی خسته کننده تر از مهمونی عروسی زورکی نیست که مجبور ی به هر نکبتی هم نیم متر لبخند نشون بدی ..خدا رو شکر ما از رانت مرد بودنمون استفاده می کنیم و از این جور جاها نمی ریم
دوست گرامی با درودی گرم............................*
اینهم از آن سنت های دست وپاگیریست که باید برافتد
آخه ما چرا با ید مجبور باشیم که با کسی که در رفتار و برداشت وفکرو اندیشه با هم از زمین تا زیر زمین تفاوت سلیقه و عقیده داریم به صرف فامیل بودن رفت و آمد کنیم؟؟؟
آیا این ظاهرسازی و انکار خود در آن لحظات دیدار نیست؟؟
من فکر می کنم که در انتخاب دو ست و معاشر باید آزاد بود
و با هم فکران و هم روشان دوستی کردو با ناریقان قطع معاشرت کرد هر چند که فامیل باشند.......
تندرست و ساد کام باشی نازنین.
من دقیقا برای همینه که الان ۶ ساله ایران نرفتم!
سلام. منم همین طور فکر میکنم. اگر مستقل باشی و روی پای خودت باشی مجبور نمیشی بری........
:)
در این موذد هم کاملا با توموافقم امایادت باشه که در سخت ترین شرایط وقتی تنهایی وهیچکسی نیست کهکمکتکنه خانواده فقط پشتته . پس فکر میکنم این ارزش رو داشته باشه مقداری از وقتت روکه صرف دوست پسرت یا شوهرت؟! می گذاری به اون ها اختصاص بدی!