آن گاه هردو بر روی چمن جان دادیم
آنجا که بسی دور بود.
در آن بیشه آشنا و زمزمه خوان
هر دو تنها و میان سایه های لطیف


پس در آسمان، در روشنایی بیکران
گریان ، گریان یکدیگر را باز یافتیم
ای عزیز، ای همه خاموشی .


نظرات 1 + ارسال نظر
***سهیک چهارشنبه 24 فروردین 1384 ساعت 00:36 http://www.tabar.blogsky.com

نازنینم درود...چقدر هایکوهای شما دلچسب است..عاشقانه ای بی انتها...زیبا..برایت آرزوهای شیرین آرزو می کنم..تندرست واستوارباشی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد